ازدواج اجباری

#پارت18

حقت..اینکه بدم سگا بخورنت..ج..ن..د..ه.
جیمین : چرا..اینکارو کردی ؟
لینا رفت به جیمین هم یه سیلی زد ..
لینا : بسته دیگه
مسخرشو در اوردی
ببین یک بار دیگه ببینم با ات بد رفتاری‌میکنی ..
من میدونم با تو ..
فهمیدی ؟

جیمین : حیح .. کی اهمیت میده ؟😏
لینا یه بار دیگه سیلی زد ..
ات زن قانونی توعه ، هرچیم باشه باز زنته ، ببین اون یونا ه...رزه تورو دوست نداره .. فقط بخاطر مال و اموال باهاته پس قیدشو بزن ..از زیر خ.واب دیگران بودن هم جز کاری ازش بر نمیاد پس ولش کن..
جیمین :
با یونا من درست صحبت کن..
لینا : حیح..یوناعه من ، چه جالب 😏
جیمین : اون ه..ر.زـ.ه
کجاست؟
لینا : درست صحبت کن..ه..ر..ز.ه نیست یونا ه..ر..ز..ست.

جیمین : چرا تو طرفداری این دخترو میکنی همش ؟
لینا : چون..دوسش دارم..چون مثل اون یونا عو..ضی .. زیر خ.واب و‌.ه..ر..زه نیست .. چون دنبال مال اموال دیگران نیست ..

جیمین : حیح..به همین خیال باش حالام برو بیرون..
لینا : فقط ببینم دست رو ات بلند کردی دیگه‌من میدونم و تو !!!!
جیمین : باشه..برو..گ.م.شو
لینا : بایی.

+++++++++++++++♡

لینا : هوی..ه.ر..زه هنوز میبینم نشستی پاشو گمشو خونتون ..
یونا :ایش..باشه..حق..حق
یونا رفت و لینا هم سوار ماشینش شد و رفت...

::::::::::::::::::::

ویو ات :
یه دفعهه دیدم جیمین درو واکرد ..
جیمین : کاریت ندارم ه.رزه..خواستم بگم..زیاد تو بارون ..موندی.. شب بیا پیش من بخواب‌.. اینجا تاریکه..
ات : واقعاااا🥺🥺🥺🥺

جیمین : ا.سکولم الکی بگم ؟
ات : اخجون..عررر.اومدم..

جیمین : رو زمین بخواب .
ات : ا..اخه..من دوست دارم رو تخت بخابم رو زمین کمرم خشک میشه ..
جیمین : یه کاری نکن دوباره ک.تکت بزنم ..
ات : باشه..

ات رفت بغل‌جیمین خوابید و صبح شد..


جیمین ویو :
دیدم تلفن‌خونه زنگ‌میخوره .
جیمین : بله ؟
بابای جیمین : سلام‌پسرم ..
جیمین : علیک .😒
بابای جیمین : کوتاه میگم بهت
باید یه وارث از ات برام بیاری ..
و گرنه ...
دیدگاه ها (۸)

یه سوال برای شما چیزی از چنل پاک شده؟برای من نشون نمیده

عشقـ/مـافیایی

میخوامـ درمورد جونگ کوک رمان بزارم:-) نظرتـونـ چیه؟:)

ازدواج اجباری#پارت17یونا : خوب ه...رزه کل لباسام..کل کفشام.....

جیمین فیک زندگی پارت ۹۱#

جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۱#

پارت ۳۴لارا از تو عمارت میره بیرون و ات رو به جیمین میگه ات:...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط